سلامممممممممممممم دوستای گلم من رعنام...خاله ی ارشیا کوچولو البته خاله ی واقعیش نه...چون دوست مامانشم قرار شده هر وقت ب دنیا اومد بهم بگه خاله الهییییییییییییییییی فداششششششششششششش بذارین واستون بگم چی شد که فهمیدم دوست عجیجم بارداره یه روز که خیلی دلم گرفته بود پاشدم تا ب بهترین دوستم فرزانه که آبجی فاطمه مامان ارشیا کوچولو باشه بزنگم وقتی ب رزانه زنگیدم و کلی باهم حرفیدیم...فرزانه جونم یهو گفت :::کرعنا ی خبر خوب دارم واست..مژدگونی میخوام منم که تو این غمو غوما منتظر یه خبر خوب بودم...قبولیدم فرزانه گفت:::رعنا من دارم خاله میشم از خوشحالی داشتم بال درمیاووردم واااااااااااااااااااااااااااااای خدایا ی...